هالووین مبارک دانشمندان دیوانه PPC و ماون های بازاریابی!
از کمپین هایی که مانند کوسه ها در گردباد به شما ضربه می زنند تا تبلیغاتی که از مرگ برمی خیزند، امسال، بازاریابی دیجیتال می تواند مکانی ترسناک برای کار باشد.
این داستانهای PPC و دیجیتالی هالووین ممکن است شما را به اندازهای ترسانده باشد که مجبور باشید هفته را تعطیل کنید. (و چه کسی یکی از آنها را نمی خواهد؟)
خودت را آماده کن!
بلایای افسانه ای PPC
عبارت “این آگهی رد شده است” (امات الله سیفی) می تواند حتی در قلب قوی ترین بازاریاب دیجیتال ترس ایجاد کند. ما همه آنجا بوده ایم. و همه ما تلاش کرده ایم.
اما کابوس های PPC می توانند بسیار بسیار بدتر باشند. اگر بدشانسی…
می دانم آخرین کمپین شما چه کردید
آیا می دانید ترسناک ترین نوع فیلم ترسناک چیست؟ اونی که نمیدونی توش هستی.بوهاها!
امانوئل پرز خود را در چنین کابوس دید…
من حسابی را از یکی از همکارانم تحویل گرفتم که به سرعت متوجه شدم بدون اینکه درک روشنی از نحوه عملکرد سیستم داشته باشد، مشغول خرید تبلیغات بوده است.
آنها تبلیغات گوگل برای نمایندگی ها بودند. من یک اصطلاح گسترده برای اتومبیل پیدا کردم – هیچ چیز دیگری.
CPC زمانی که او مدیریت را به دست گرفت دو برابر شد و CPA پس از به دست گرفتن او بیش از سه برابر شد.
کمپین دیگری وجود داشت که تبلیغات نمایندگی های محلی ایالات متحده را هدف قرار می داد. یکی دیگر از همکاران اصلاحکنندههای «+» در پرانتزهای دقیقاً مطابقت داشت و گیج بود که چرا برای نزدیک به دو ماه هیچ تبلیغی ارائه نشده است.
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
به نظر می رسد که شخصی زمان کافی را صرف یادگیری در مورد چیستی PPC و نحوه عملکرد آن نکرده است. وحشتناک.
به خصوص اگر از کیف پول شما بیرون بیاید.
*لرز*
ما خوشحالیم که امانوئل توانست آن را مرتب کند.
سلام PPC Pro. آیا دوست دارید یک بازی بازی کنید؟
سلام PPC pro. یا همانطور که گاهی اوقات شما را متخصص رسانه پولی می نامند. شما باید انتخاب کنید. با دقت گوش کنید:
شما روی یک صندلی، روبروی صفحه کامپیوتر هستید. یک اسکریپت روی حسابی در حال اجرا است که به کارت اعتباری نامحدود شما متصل است. آن را امتحان کنید، و ممکن است به راحتی درآمد کسب کنید در حالی که برای مشتری نابغه به نظر می رسید.
یا، این می تواند بدترین تصمیم در زندگی حرفه ای شما باشد.
آیا می خواهید بازی کنید؟
برخی جدید به PPC انجام دادند. فردریک والیز، یکی از بنیانگذاران و مدیر عامل Optimyzr، این داستان وحشتناک را می چرخاند:
«گوگل برای نشان دادن نحوه ایجاد تغییرات پیشنهادی با استفاده از اسکریپتهای تبلیغاتی، کد نمونه ارائه میکرد. کد همه کلمات کلیدی تبدیل کننده را جستجو کرد و قیمت پیشنهادی آنها را پنج درصد افزایش داد.
البته، بسیاری از تبلیغکنندگان دوست دارند اسکریپتها را هر ساعت بهطور خودکار اجرا کنند، بنابراین اگر این اسکریپت علامت نخورد، قیمتها را در عرض 8 ساعت نزدیک به 50 درصد افزایش میدهد. تا پایان روز آنها را سه برابر می کرد.
ترس از یک تازه کار اسکریپت را تصور کنید که فقط در حال آزمایش کد بود بدون اینکه ابتدا برخی محافظ ها را اضافه کند!»
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
بسیاری از متخصصان جدید PPC این خطرات را در نظر نمی گیرند و بدون تردید از شانس یک برد آسان می پرند.
اما شما نه. الان نه.
بازی تمام شد.
کودکان ذرت: کابوس PPC
جاناتان کاگان، معاون جستجو در 9Rooftops، می داند که چقدر PPC می تواند یک کابوس باشد. با این حال، ترسناک ترین داستان او بیشتر شبیه PPC Newbies of the Corn است، جایی که خطر بسیار نزدیک به خانه است.
زمانی یک کارمند سابق داشتیم که میدانست قرار است اخراج شود. به عنوان آخرین تلاش، او قوانین مخفی پیشنهادی را ایجاد کرد که پیشنهادات و بودجه را هر روز 1000٪ افزایش می داد.
و این تنها داستان ترسناکی نبود که کاگان توانست به اشتراک بگذارد.
ما یک حساب یوتیوب را حسابرسی کردیم و متوجه شدیم که آژانسی که حساب قبلی ما را مدیریت میکرد، تبلیغاتی با لباس بیکینی برای شیکهای پروتئینی فقط در ویدیوهای کودکان نشان میداد. و یک بار، گوگل یک کمپین یوتیوب برای ما راه اندازی کرد و به طور تصادفی لیست کلمات کلیدی منفی را با لیست هدف اشتباه گرفت.
اخلاق این داستان ها؟ مراقب کمپین ها و کارکنان خود مانند کودکان در مزرعه ذرت باشید!
یک فاجعه طبیعی: سبک PPC
گاهی اوقات، خطرات PPC مانند یک مه اسرارآمیز با اشکالات غول پیکری که در درون آن پنهان شده اند، به سراغ شما می آیند – شما ساعت ها تماشای آن را دارید، با احساس عذاب قریب الوقوع.
مواقع دیگر بیشتر شبیه شارکنادو است. این ترسناک، سریع، خطرناک، اما همچنین به نوعی عجیب است. و نه نوع خوب و عجیب.
امی بیشاپ (مالک، Cultivative، LLC) یک بار تجربه Sharknado PPC داشت.
اوه، من منظره های ترسناکی دیده ام. چند ماه پیش، یک کمپین PPC با یک گروه تبلیغاتی دیدم که بیش از هزار کلمه کلیدی تطابق گسترده را هدف قرار میداد که به صورت موضوعی مرتبط بودند، اما مطلقاً هیچ قصد خرید یا آزمایشی را نشان نمیدادند.
بسیاری از کلمات کلیدی کلیدواژه های تک ترمی بودند. (من صنعت را در اینجا ناشناس می کنم تا از سازمان محافظت کنم زیرا یک صنعت خاص است، اما برای اهداف این مثال فرض کنید که یک نرم افزار حسابداری تجاری بود.)
معادل شرایط موجود در حساب مواردی مانند “بانک”، “حقوق و دستمزد” و “هزینه تجاری” خواهد بود. آنها پول زیادی را بدون هیچ تبدیلی برای نشان دادن آن خرج کرده بودند. غم انگیز است، اما تعجب آور نیست.»
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
کمپین های PPC … این بازی کودک است
گاهی اوقات، شیرین ترین و بی گناه ترین چیزها، شر بسیار عمیق تری را پنهان می کنند. این کمپین شبیه به وضعیت ایده آل شروع شد. متأسفانه، مانند یک عروسک چاکی تازه از جعبه در شب هالووین، همه چیز خیلی سریع برای ما بد شد. مدیر بازاریابی هدر کمپبل:
«این یک داستان برای افراد ضعیف نیست. این داستان وحشتناک شامل یک ساختار کمپین (یا فقدان آن) برای یک سازنده ویجت B2B است.
بنشین چشماتو ببند بهترین ساختار کمپین را که تا به حال کنار هم قرار داده اید تصور کنید: هدف گذاری جغرافیایی. برنامه ریزی زمانی پسوندهای تبلیغاتی چند گروه تبلیغاتی کلمات کلیدی منفی تمام کارهای درستی که باید انجام دهید…
زیباست. تقریباً فرشته ای!
وقتی به این حساب جدید دسترسی پیدا کردم و نگاهی اجمالی به پشت در باز انداختم، با ناراحتی نفس نفس زدم. خونم سرد شد سرم را تکان دادم تا تار عنکبوت را پاک کنم…
هیچ راهی وجود ندارد که من فقط آن را دیدم.
یک کمپین وجود داشت – بدون گروه تبلیغاتی. بدون هدف گذاری روز جدایی نیست بدون کلمات کلیدی منفی
و بدتر از همه، آنها برای تعریف بهتر و واجد شرایط بودن سرنخ های ورودی به جای کلمات کلیدی طولانی، از کلمه کلیدی گسترده “ویجت” استفاده کردند! ناگفته نماند که هزینه تبلیغات در ترافیک و سرنخ های نامربوط و نامربوط است.”
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
(یادداشت نویسنده: وقتی شما از ویجتها نام میبرید، او هنوز هم گیج میشود. تا به امروز، قبل از انجام آن نوع مکالمات ظریف، باید مطمئن شویم که جانور حمایت عاطفی او در این نزدیکی است.)
افسانه های بازاریابی شهری
از ماری خونین تا مرد باریک، افسانه های شهری همیشه وجود داشته و نسل به نسل با ابرویی بالا زمزمه می شوند.
با این حال، برای کسانی از ما که در بازاریابی فعالیت می کنند، افسانه های بسیار تاریک تر، ترسناک تر و رایج تری وجود دارد که باید مراقب آنها باشیم.
شماره 11
6+5= 11… 4+7=11…
آیا عدد 11 یک نعمت است یا یک نفرین؟ همه ی اینها چه معنایی میدهد؟ معلوم شد که برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد.
مت اسنودگرسمدیر انجمن در MarketingProfs، داستان یک ایده خارقالعاده را تعریف میکند که به یک کابوس روابط عمومی تبدیل شده است – کابوسهایی که تا به امروز او را درگیر کرده است:
«سالها پیش، در سال 2011، برخی از اعضای بازاریابی فکر میکردند که تبلیغات کمپین 11/11/11 شگفتانگیز خواهد بود. چون دفعه بعدی که قرار است *آن* تاریخ را ببینیم کی است، درست است؟
متأسفانه، چیزی که این متخصصان باهوش بازاریابی در آن زمان نتوانستند متوجه شوند، مخاطبان جهانی بود.
در حالی که روز آتش بس در بازار ایالات متحده به طور گسترده جشن گرفته نمی شود، این یک رویداد مهم برای همکاران در اروپا است.
آنها متوجه این موضوع نشدند تا اینکه صندوقهای ایمیل ما با ایمیلهای ناراحتکننده جامعه بینالمللی پر شد.»
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
متأسفانه، این تیم بازاریابی تنها کسی نبود که چنین اشتباهی مرتکب شد. اگر قصد انجام هر گونه بازاریابی در تعطیلات را دارید، مطمئن شوید که با این 14 اشتباه بازاریابی در تعطیلات آشنا هستید.
نمایشگاه تجاری: The Conjuring
شما وارد می شوید و تابلوهای خود را تنظیم می کنید. اوضاع خوب است
هنگامی که نمایشگاه به پایان می رسد، شما از شر تمام مواد اضافی MarCom خلاص می شوید و همانطور که رویای یک حمام حباب بلند خوب و مقداری Michael Bublé را دارید، وسایل خود را جمع می کنید.
آن وقت است که همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه می شود.
ناگهان، باید کاری کنید که چیزهایی که فکر میکردید به خوبی از بین رفتهاند، از مردگان برخیزند.
یا حداقل این اتفاقی است که برای ما افتاده است مدیر پروژه کریستینا روبیشو.
“در روزهای برگزاری من برای یک شرکت فنی پیشرو، ما مسئول تمام مواد MarCom برای کل رویداد بودیم.
همانطور که مشغول تمیز کردن بودیم، مشتری به ما گفت که دیگر به تابلو نیاز نداریم، بنابراین باید آن را بازیافت کنیم.
حدود یک ساعت بعد، همان مشتری دوان دوان آمد و دیوانه وار به دنبال برخی از تابلوها می گشت. او آن شب برای یک رویداد در خانه مدیر عامل به آن نیاز داشت.
پس از غواصی مشکوک در زبالهدان، تابلو را پیدا کردیم. بین تابلوهای دیگر قرار گرفته بود و به نوعی از زمان سپری شده در سطل زباله آسیبی ندید. مدیرعامل هرگز تفاوت را نمی دانست.»
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
بله چیزی شبیه مهتابی کوچک در نکرومانسی تابلوها برای زنده کردن مهمانی رئیس نیست؟
(یادداشت نویسنده: ما واقعاً خوشحالیم که او در کنار ماست. و اینکه او ما را دوست دارد.)
حس ششم بازاریاب
حالا دوستان عزیز باید برای این آخرین داستان ترسناک بازاریابی آماده شویم. عزیزانتان را در آغوش بگیرید، پتویی بردارید تا زیر آن پنهان شوید و خود را برای ترسناک ترین داستان آماده کنید.
این یکی آزار دهنده است آدام ریمر حرفه ای بازاریابی تا امروز. او میگوید: «تقریباً یک بار مجبور شدم در یک رویداد حضوری با مردم صحبت کنم. اوه! این وحشتناک بود. رها کردن ایمنی رایانه من برای تعاملات واقعی. نه، متشکرم!»
بله، پس از بیش از یک سال دوری از نیروی کار در دنیای واقعی و صحنه کنفرانس برای بسیاری از ما، این واقعاً یک فکر وحشتناک است.
ما امیدواریم که شما خیلی آسیب دیده نباشید! بوهاها…
هالووین همه مبارک!
منابع بیشتر:
تبلیغات
ادامه مطلب زیر
تصویر ویژه: Shutterstock/Romolo Tavani